قلمرو علوم برگزیدگان خداوند در قرآن (1)
چکیده
این مقاله به روش توصیفی - تحلیلی و با رویکردی تفسیری به بررسی قلمرو علوم برگزیدگان خداوند در قرآن می پردازد. اهمیت این پژوهش از آن جهت است که می تواند مبنایی برای باورهای شیعی در بحث قلمرو علوم ائمه علیهم السلام باشد. نتیجه ی پژوهش حاضر این است که خداوند به پیامبران خود، در قلمروهای مختلف علوم مانند علوم طبیعی، حوادث گذشته و آینده، ملکوت آسمان ها و زمین، امور پنهان از حواس و ... دانش های ویژه ای بر حسب مصلحت عطا کرده است. بخش دوم این پژوهش نشان می دهد که این علوم ویژه، اختصاص به پیامبران نداشته و غیر پیامبران مانند: لقمان، طالوت، ذوالقرنین، مریم و... نیز بر حسب اراده و مصلحت خداوند از علوم ویژه در قلمروهای یاد شده برخوردار بوده اند. بنابراین، باور به گستردگی قلمرو علوم برگزیدگان خداوند، غلو نیست و در صورتی که با دلایل معتبر چنین علومی برای امامان اهل بیت علیهم السلام اثبات شود، قابل پذیرش و دارای پشتوانه ی قرآنی است.علوم پیامبران، علوم ائمه، علم در قرآن، گستره ی علوم اهل بیت علیهم السلام.
مقدمه
قرآن کریم به عنوان کتاب خداوند متعال و معجزه ی جاوید پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، مهم ترین منبع مشترک معارف میان مسلمانان است. مسلمانان علیرغم اختلاف در آرا و مذاهبشان، تلاش می کنند دیدگاه های خود را به آموزه های قرآنی مستند سازند تا اعتبار آن را برای مخالفان خود اثبات کنند. به نظر می رسد، این روش، اگر به صورت محققانه و صحیح انجام گیرد، کاری بزرگ است که می تواند افزون بر زمینه سازی وحدت میان مسلمانان، اندیشه های مورد اختلاف را تصحیح و به واقع نزدیک سازد.این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و با رویکردهای تفسیری به بررسی قلمرو علوم برگزیدگان خداوند در آیات قرآن کریم می پردازد و هدف از آن پاسخ به این پرسش هاست: محدوده ی علوم بندگان برگزیده ی خداوند تا کجاست؟ آیا آنان می توانند به باطن افراد، حوادث آینده، زبان های مختلف و ... آگاه شوند یا چنین باورهایی غلو آمیز است؟
اهمیت این پژوهش از آن روست که نتیجه ی آن با یکی از باورهای اساسی شیعه مرتبط است؛ چنانکه می دانیم، باور به علوم ویژه برای ائمه علیهم السلام یکی از ارکان باورهای شیعه درباره ی ویژگی های ائمه علیهم السلام است. طبیعی است که مخالفان شیعه با چنین اعتقادی مخالفند و آن را نقد می کنند. این تحقیق با رویکرد قرآنی - که رویکردی مقبول در میان مذاهب گوناگون اسلامی می باشد - ، گامی است در جهت گفتگوهای علمی در این موضوع.
مقصود از برگزیدگان خداوند در این مقاله، پیامبران و دیگر بندگان شایسته خداوند مانند آصف بن برخیا ( وصی حضرت سلیمان)، مریم، مادر موسی، حواریان، طالوت و لقمان علیهم السلام است که اگر چه پیامبر نبودند، اما مورد عنایت های ویژه ی خداوند قرار گرفتند و در قرآن کریم از آنان یاد شده است.
این مقاله در دو بخش تنظیم شده است؛ در بخش اول برخی قلمروهای علوم پیامبران مورد بررسی قرار می گیرد. این بخش نشان می دهد که خداوند برای پیامبران خود، چه قلمروهای ویژه ای از علوم را گشوده است. بخش دوم به بررسی قلمرو علوم غیر پیامبران می پردازد و هدف آن این است که ضمن بحث از علوم ویژه برای غیر پیامبران، روشن شود که آیا غیر پیامبران می توانند از اموری مانند باطن افراد، حوادث آینده و... خبر دهند یا خیر؟ با تکمیل این دو بخش، پرسش های این پژوهش پاسخ داده خواهند شد.
چنانکه در ادامه روشن می شود، مفسران قرآن کریم، از قدیم در ذیل آیات مرتبط با این بحث به تحلیل و بررسی پرداخته اند. به طور طبیعی در برخی منابع غیر تفسیری نیز به طور پراکنده به مناسبت های مرتبط، از برخی از این آیات سخن گفته شده است؛ اما نوشته ای که به طور ویژه به این موضوع بپردازد، یافت نشد.
1- قلمرو علوم پیامبران
مهم ترین حوزه های قابل بررسی درباره علوم ویژه پیامبران را می توان این گونه برشمرد: علم به دین، علم حوادث گذشته و آینده، علم به امور پنهان از حواس، علم به باطن افراد، علم به زبان های مختلف، علم به صنایع و علم به اسرار آسمان ها و زمین. در ادامه به بررسی آیات مرتبط با مباحث این گونه می پردازیم.1-1- علم به دین
درباره ی علم ویژه ی پیامبران نسبت به دین و معارف آن، جای تردید نیست؛ در واقع آنان از آن جهت پیامبر نامیده می شوند که پیام خداوند را در حوزه ی عقاید و اعمال بندگان به مردم ابلاغ می کنند. طبیعی است که همه ی مردم پیامبر نیستند و از این علوم ویژه برخوردار نیستند. با توجه به اهمیت این مقام، خداوند هر کس را شایسته این مسئولیت نمی داند (1) و با فراهم آوردن شرایط خاص، رسیدن صحیح پیام الهی به بندگانش را تضمین کرده است:( دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار می دهد تا بداند پیامبرانش رسالت های پروردگارشان را ابلاغ کرده اند و او به آنچه نزد آن ها است احاطه دارد و همه چیز را شمارش کرده است) (2)
تعلیل موجود در آیه ی ( لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاَتِ رَبِّهِمْ) به خوبی تأکید می کند که خداوند می خواهد پیام الهی ( دین) به صورت دقیق و صحیح به مردم برسد. به همین دلیل، خداوند بندگان برگزیده اش را از انحرافات، (3) القائات شیاطین (4) و فتنه هایی که دشمنان دین برای منحرف ساختن اندیشه ی آنان به کار می بندند، (5) مصون می دارد؛ به آنان فرقان (6) ( بصیرتی که حق را از باطل تشخیص دهند)، فصل الخطاب (7) ( برهانی که بر استدلال های مخالفان غلبه کرده؛ طوری که در برابر آن، سخنی برای گفتن نداشته باشند) و تمام معارفی را که بشر برای هدایتش به آن نیازمند است، (8) عطا کرده است و به همین جهت نه تنها خود گرفتار خطا نمی شوند، بلکه مغلوب استدلال های نادرست دیگران نیز نمی شوند. قرآن کریم در آیات مختلف کلام پیامبران را همراه با واژه ی « بینات» ( دلایل آشکار) معرفی کرده است که افزون بر معجزات، تعالیم منطقی، روشن و مطابق با فطرت آنان، مصادیقی از این بینات است.
پس درباره ی این ارتباط ویژه که ثمره ی آن تعالیم دینی است، جای تردید نیست؛ آنچه بیشتر می خواهیم آشکار شود، علومی فراتر از معارف دینی است؛ مانند: خبر یافتن از حوادث گذشته و آینده، علم به باطن امور و... آیا در قرآن کریم آیاتی هستند که نشان دهند خداوند متعال افزون بر معارف دینی، چنین علومی را نیز در اختبار پیامبرانش قرار داده است؟ پاسخ این مطلب را ذیل دیگر عناوین بررسی می کنیم.
1-2- علم به حوادث گذشته و آینده
با مروری ساده بر آیات قرآن کریم می توان به این نتیجه رسید که خداوند از طریق وحی، اخبار بسیاری را درباره ی گذشتگان در اختیار پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله قرار داده است. فراوانی آیاتی که از سرگذشت پیامبرانی مانند آدم، نوح، ابراهیم، لوط، هود، صالح، موسی، یوسف، سلیمان، داود، عیسی علیهم السلام و اقوام آنان سخن می گویند، هر گونه تردید را درباره ی اینکه خداوند به پیامبر گرامی خود صلی الله علیه و آله از حوادث گذشته خبر داده است، برطرف می سازد. اطلاع از این خبرها تنها مخصوص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نبوده است و - چنانکه برخی آیات قرآن نیز اشاره می کنند - پیامبران گذشته نیز از پیامبران پیش از خود یاد کرده اند. (9)اخبار آینده نیز از علومی است که در موارد خاص، خداوند به پیامبرانش عطا کرده است؛ نمونه ی بسیار روشن آن، خبر از سرگذشت انسان ها پس از مرگ و حوادث جهان برزخ و قیامت است که آیات متعددی به این موضوع اشاره دارند و موضوع اصلی سوره هایی مانند: واقعه، حاقه، معارج، قیامت، تکویر، انفطار، انشقاق، غاشیه، زلزال و قارعه نیز راجع به همین مسأله است. افزون بر این آیات و سوره ها، موارد جزئی تر مانند خبر از پیروزی روم بعد از شکست آنان (10) از دیگر نمونه های روشن خبرهای وحیانی از آینده است. در آیه ی دیگری نیز خبر از حکومت صالحان در کتاب های پیامبران گذشته، گزارش شده است. (11)
از نمونه های دیگر آگاهی از آینده، خبرهایی است که در داستان حضرت موسی و خضر علیهما السلام آمده است. قرآن کریم در سوره ی کهف داستان کهف داستان ملاقات و همراهی حضرت موسی علیه السلام با یکی بندگان برگزیده ی خداوند را نقل می کند که خداوند متعال علوم خاصی را به او عنایت کرده بود. بیشتر مفسران متعتقدند که آن شخص همان حضرت خضر علیه السلام بوده است. (12) روایات منقول از اهل بیت علیهم السلام نیز این احتمال را تقویت می کنند که آن شخص حضرت خضر بوده است؛ (13) هر چند در مورد اینکه او پیامبر بوده است یا خیر، دیدگاه مفسران مختلف است. (14) در برخی روایات، حضرت خضر علیه السلام از پیامبران الهی معرفی شده است. (15)
در این داستان آمده است که آن فرد ( حضرت خضر علیه السلام)، کشتی عده ای ماهی گیر را سوراخ کرد، نوجوانی را به قتل رساند و دیواری را که در حال فرو ریختن بود، تعبیر کرد. حضرت موسی علیه السلام که از حکمت کارهای آن ولی خدا آگاه نبود، در مقابل کارهای به ظاهر نادرست او لب به اعتراض گشود؛ در حالی که قول داده بود تا زمانی که او، خود حکمت کارهایش را بیان نکند سکوت کند. این ملاقات پس از چند بار اعتراض حضرت موسی علیه السلام به جدایی انجامید؛ اما پیش از جدایی، آن فرد، پرده از اسرار کارهای خود گشود و معلوم شد که ایشان بر خلاف حضرت موسی علیه السلام اسرار آن کارها را می دانسته و کارهای او مأموریتی از سوی خداوند متعال بوده است. در سخنان او برای توجیه کارهایش آمده است:
اما آن کشتی از آن گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می کردند و من خواستم آن را معیوب کنم [زیرا] پشت سرشان پادشاهی [ستمگر] بود که هر کشتی [سالمی] را به زور می گرفت. اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند و بیم داشتند که آنان را به طغیان و کفر وا دارد؛ از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاک تر و با محبت تر به آن دو بدهد. اما آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن، گنجی متعلق به آن دو وجود داشت و پدرشان مرد صالحی بود و پروردگار تو می خواست آنها به حد بلوغ برسند و گنجشان را استخراج کنند. این رحمتی از پروردگارت بود و من آن [کارها] را خودسرانه انجام ندادم. این بود راز کارهایی که نتوانستی در برابر آنها شکیبایی به خرج دهی.
یعنی حضرت خضر علیه السلام علاوه بر باطن امور نسبت به آینده نیز آگاه بود؛ زیرا می دانست که به زودی مأموران حکومت برای تصرف کشتی ها خواهند آمد؛ سرانجام آن پسر بچه به کجا ختم می شود یا روزی از آن دو نوجوان یتیم به سراغ گنج پنهانشان می آیند. پیداست که این آگاهی در دسترس عموم انسان ها نیست و تنها برخی از بندگان برگزیده ی خداوند از چنین دانشی - به اذن الهی - برخوردارند. تعابیر ( عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا)، ( آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا) وَ ( عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً)
که در داستان در مورد حضرت خضر علیه السلام آمده اند، نشان می دهند که این علم از عنایات خاص خداوند است و پیامبران نیز بدون لطف و عنایت خداوند از اینگونه دانش ها آگاهی نداشتند؛ گویا اصطلاح « علم لدنی» نیز از تعبیر قرآنی ( عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً ) اقتباس شده است - که اینجا در مورد دانش حضرت خضر علیه السلام به کار رفته است - این آیه نشان می دهد که این علم، خاص و الهی بوده و با سایر علوم انسانی متفاوت است؛ اگر چه به لحاظ وابستگی تمام هستی به خداوند، تمام علوم با واسطه هایی از خداوند هستند؛ اما این تعبیر نشان می دهد این علم، از علومی است که بی واسطه به خداوند منسوب است؛ یعنی علمی است که به دست آوردن آن مانند سایر علوم نیست. خداوند آن را در ظرف وجود هر کس که لیاقتش را داشته باشد و صلاح ببیند، قرار می دهد. (17)
1-3- علم به امور پنهان از حواس
انسان ها در این جهان مادی، محدودیت هایی از جهت علمی دارند؛ مثلاً نمی توانند حوادثی را که در مکان دیگر اتفاق می افتد ببینند و اگر کسی به آنان خبر ندهد، از آن بی خبر می مانند. این محدودیت ها را همه ی ما در زندگی های عادی خود لمس می کنیم. برخی از آیات قرآن کریم دلالت می کنند که خداوند متعال پیامبرانش را در صورت نیاز از این امور پنهان آگاه می سازد؛ نمونه ی روشن آن، خبر دادن حضرت عیسی علیه السلام از درون خانه های مردم است: ( وَ اُنَبِّئُکُم بِما تَأکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُم)؛ ( و از آنچه می خورید و در خانه های خود ذخیره می کنید، به شما خبر می دهم).1-4- علم به زبان های مختلف
در آیاتی از قرآن کریم از آگاهی برخی پیامبران درباره ی زبان های حیوانات و جنیان خبر داده شده است. در سوره نمل، از زبان حضرت سلیمان علیه السلام می خوانیم: « زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است). (18) در همین سوره از سخن گفتن آن حضرت با هدهد (19) و شنیدن و فهمیدن سخنان یک مورچه (20) گزارش شده است. همچنین در برخی از آیات، خدمت جنیان به آن حضرت (21) و سخن گفتن آن حضرت با آنان بیان شده است. (22)ظاهر سخنان و تعابیر رد و بدل شده بین آن حضرت و هدد یا شنیدن سخنان مورچه یا سخن گفتن با جنیان، همه رنگ واقعی دارند؛ هیچ قرینه و شاهدی در این آیات نمی بینیم که نشان دهد این تعابیر، استعاره و مجاز هستند. بنابراین در مجموع می توان گفت که سخن گفتن آن حضرت با پرندگان، حیوانات و جنیان، حکایت هایی استعاری و مجازی نیستند، بلکه از رخدادهای حقیقی و واقع شده خبر می دهند. (23)
اگر چه انسان ها می توانند در یک سطح ساده با حیوانات ارتباط برقرار کنند - مثلاً کسانی که با حیوانات خاصی مانند پرندگان، اسب و... سروکار دارند، بعد از مدتی می توانند، تفاوت نوع صداها یا حرکات آنان را تشخیص بدهند و مثلاً بدانند که این صدا نشانه ترس یا گرسنگی آن حیوان است - اما این آشنایی با زبان حیوانات بسیار اندک و مبهم است؛ در حالی که سخن گفتن حضرت سلیمان علیه السلام با پرندگان، اشاراتی مبهم نبوده - که گفته شود مراد، فهم برخی حالات کلی صداهای پرندگان مانند شادی، غم یا ترس بوده است - ؛ بلکه سخنان جزئی و دقیق بوده است؛ مثلاً سخنان حضرت سلیمان علیه السلام با هدهد، درباره ی سرزمین سبا، یا شنیدن و فهمیدن سخن مورچه از امور دقیق و جزئی بوده است. آیات یاد شده درباره ی گفت و گو با جنیان نیز بیانگر آن است که این گفت و گو روشن و مستقیم بوده است. همچنین ظاهر تعابیر قرآن نشان می دهد که آن حضرت مستقیماً با هدهد سخن گفته است و واسطه ای مانند فرشته در میان نبوده است. خداوند به او توانایی خاصی عنایت کرده بود که بتواند با پرندگان سخن بگوید. پس این علوم، با واسطه وحی و الهام نبوده است؛ یعنی اینگونه نبوده که اول پرنده سخن بگوید و بعد معنای گفتارش، به آن حضرت وحی یا الهام شود؛ بلکه ایشان مستقیماً سخن پرندگان و حیوانات را فهمیده و با آنان سخن می گفتند. سخن گفتن با جنیان نیز اینگونه بوده است. خداوند به برخی از پیامبران خود، استعداد فراگیری زبان حیوانات و دیگر موجودات را عطا کرده است. به نظر می رسد، تنها زبان حیوانات یا جنیان موضوعیت ندارد و این موضوع شامل زبان های مختلف بشری نیز هست. پس چنانچه خداوند اراده کند، می تواند زبان های مختلف را به هر کسی بیاموزد.
1-5- علم به صنایع و امور طبیعی
در برخی از آیات قرآن کریم، از عنایات خاص خداوند به برخی از بندگان برگزیده اش و عطا کردن برخی علوم یا توانایی های شگرف و خارق العاده به آنان برای تصرف در طبیعت سخن به میان آمده است؛ مانند آموزش کشتی سازی به حضرت نوح علیه السلام و زره بافی به حضرت داود علیه السلام به تعلیم ویژه خداوند. در مورد حضرت نوح علیه السلام آمده است: ( و زیر نظر ما و [ بر اساس] وحی ما، کشتی را بساز) (24) در این آیه تصریح شده است که ساخت کشتی از طریق تعلیم وحیانی و عنایت ویژه ی خداوند بوده است. در آموزش زره بافی نیز این عنایت ویژه قابل مشاهده است: ( و صنعت زره [ سازی] را به خاطر شما به او [ داود] آموزش دادیم). (25) آموزش این کار نیز به خداوند نسبت داده شده است. آیه ی دیگری نیز بر الهی بودن این دانش دلالت دارد: ( و آهن را برای او نرم گردانیدیم). (26) نرم شدن آهن در دستان ایشان - چه به صورت اعجاز و چه در نتیجه ی دستیابی به دانش ذوب آهن - به تعلیم خداوند بوده است.همچنین در قرآن آمده است که خداوند به حضرت سلیمان علیه السلام حکومتی بی نظیر عطا کرد؛ (27) جن و انس و پرندگان فرمانبردار او بودند؛ (28) باد در تسخیر آن حضرت بود و معدن مس برای ایشان روان شده بود. (29) چنین حکومتی نیازمند دانشی گسترده است. قدرت مدیریت اقتصادی حضرت یوسف علیه السلام از دیگر موارد تعلیم علوم ویژه ی الهی است. (30)
1-6- علم به تأویل رؤیا
خداوند متعال در آیات متعددی از عطا کردن این دانش به برخی از بندگان برگزیده خود مانند حضرت یوسف علیه السلام خبر داده است. (31) این دانش نیز یکی از علوم ویژه است. در این آیات تعلیم این علم به خداوند نسبت داده شده است. اگر چه برخی قواعد کلی این علم را می توان آموخت؛ اما تعبیر « رؤیا» امری دقیق است که تشخیص صادقانه، شیطانی یا پریشان بودن آن و سپس تطبیق درست و دقیق آن بر مورد خاص آن، امری نیست که همه ی افراد بدان آگاه باشند و لازمه ی آن عنایت الهی است.1-7- علم به باطن افراد
علم به باطن امور، مرتبه ای دیگر از علم به حقایق پنهان است. در پس آنچه آشکار است، لایه یا لایه های دیگری قرار داد که ممکن است بسیار متفاوت از ظاهر آن باشد. علم به نیت های افراد از علوم باطنی و پنهانی است که تنها محدودیت حسی در آن مطرح نیست؛ زیرا دانستن نیت ها با حواس ممکن نیست. آیات متعددی درباره ی ویژگی های منافقان و سخنان و نقشه های پنهان آنان نازل شده است. (32) در یکی از این آیات آمده است که آنان می ترسیدند که سوره ای بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شود و از احوال درونی آنان خبر دهد. (33) این ترس نشان می دهد که آنان فی الجمله پذیرفته بودند که خداوند می تواند با خبرهای غیبی، پیامبرش را از احوال آنان آگاه سازد.1-8- علم به ملکوت آسمان ها و زمین
علم به ملکوت آسمان ها و زمین یکی دیگر از مصادیق علوم ویژه ی الهی است. خداوند متعال در قرآن کریم از نشان دادن ملکوت آسمان ها و زمین به حضرت ابراهیم علیه السلام سخن گفته است: ( و این چنین، ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین گردد). (34)ملکوت از مصدر ملک و به معنای سلطنت و فرمانروایی است. (35) برخی لغویان این واژه را مختص فرمانروایی و سلطنت خداوند دانسته اند. (36) مراد از نشان دادن ملکوت آسمان ها و زمین این است که خداوند عظمت و سلطنت خود را در آسمان ها و زمین به حضرت ابراهیم علیه السلام نشان داد. روشن است که عظمت و سلطنت الهی وجودی مستقل ندارد که مشاهده شود؛ بلکه مقصود نشان دادن اموری است که این عظمت و سلطنت را می رسانند. این آیه کریمه را می توان یکی دیگر از آیاتی دانست که درباره ی قلمرو برخی از علوم اولیای خداوند سخن می گویند.
اگرچه درباره ی اینکه مقصود از ملکوت آسمان ها و زمین چیست، تفسیرهای متفاوتی بیان شده است؛ اما تفسیری که دقیق تر به نظر می رسد این است که خداوند حقایق پنهان آسمان ها و زمین را به حضرت ابراهیم علیه السلام نشان داد؛ حقایقی که از دسترس معرفت و مشاهده ی عادی خارج است. (37) شواهد روایی نیز این امر ( مشاهده ی حقایق پنهان آسمانها و زمین) را امری غیر عادی معرفی می کنند. در روایاتی آمده است که خداوند پرده را از برابر دیدگان حضرت ابراهیم علیه السلام برداشت و آن حضرت آسمان های هفت گانه و زمین های هفت گانه را مشاهده کرد. (38)
شواهد تفسیری موجود در خود این آیه نیز همین برداشت را تأیید می کند. در این آیه ی کریمه، سخن از نشان دادن ملکوت آسمان ها و زمین است؛ نه دیدن آن ها. این کار ( نشان دادن) به خداوند نسبت داده شده است؛ در حالی که دیدن کار حضرت ابراهیم علیه السلام است. این تعبیر به این نکته اشاره دارد که این امر، عنایت خاص خداوند به ایشان بوده و با مشاهده ی عادی خود حضرت ابراهیم علیه السلام انجام نشده است؛ چنانکه تفسیر این ماجرا به مشاهده ی آیات مشهود خداوند و تدبر در آنها، نیز با عنایت ویژه ی خداوند به حضرت ابراهیم علیه السلام هماهنگی ندارد.
علاوه بر آنچه گفته شد، در تعبیر قرآن از ملکوت « آسمان ها» و زمین سخن گفته شده است. اگر این مشاهده از نوع مشاهده و تدبر در پدیده های آشکار جهان می بود؛ تعبیر « آسمان ها» جا نداشت؛ زیرا انسان با تدبر و تعمق نمی تواند به آسمان های هفتگانه راه یابد. حداکثر می تواند حقایقی را از آسمان اول بشناسد. ظهور آیات قرآنی دلالت بر آن دارد که تمام ستاره ها و سیارات و آنچه برای انسان قابل مشاهده است، مربوط به آسمان اول است. (39) بنابراین، این مشاهده، مربوط به حقایقی بوده است که همه یا بخشی از آن ها از دسترس مشاهده عادی انسان ها خارج است.
ناگفته نماند که خداوند در آیه ای به کفار خطاب کرده و از آنان می پرسد که آیا به ملکوت آسمان ها و زمین و آن چه خداوند خلق کرده است، نگاه نکرده اند تا حقایق برای آنان روشن شود. (40) آیا این آیه بدان معنا نیست که این دانش همگانی و عادی است؟
با دقت در این آیه می توان گفت: این آیه بیانگر آن است که آنان اگر حقایق آسمان ها و زمین را می دیدند، کفر نمی ورزیدند؛ اما بدین معنا نیست که مشاهده ملکوت آسمان ها و زمین، امری عادی و در دسترس همگان است. البته از این تعبیر آیه « آیا نگاه نکرده اند...» می توان دریافت که چنین کاری برای آنان و سایر انسان ها مقدور و ممکن است. چنان که در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام محقق شد؛ اما بدین معنا نیست که چنین کاری امری عادی و در دسترس همگان است. بسیاری از امور ممکن، نیازمند فراهم آمدن شرایط خاص می باشند. همه انسان ها امکان پیامبری را دارند؛ اما عده اندکی چنین منزلتی را می یابند. محتوای این آیه مانند آن است که گفته شود « اگر مردم حقیقت گناه را می دیدند، مرتکب آن نمی شدند.» چنین سخنی به این معنا نیست که همه انسان ها خودشان و به طور عادی می توانند از این حقیقت باخبر شوند؛ بلکه حداکثر نشان می دهد، چنین کاری ممکن است و افرادی که شرایط لازم برای کسب چنین دانشی را داشته باشند، به آن دست می یابند.
بنابراین، این آیه نمی رساند که علم به ملکوت آسمان ها و زمین از طریق تدبر و تفکر به دست آمده است. در آیه پیشین شواهد کافی وجود داشت که نشان می داد مشاهده حضرت ابراهیم، علمی الهی و خاص بوده است. بنابراین در مجموع اختصاصی بودن این علم به ملکوت را می توان تأیید کرد.
می توان علومی را که به رسول خدا صلی الله علیه و آله در شب معراج عطا شده است، مصداقی دیگر از علوم ملکوتی دانست. قرآن کریم، در سوره « إسراء» به این نکته تصریح می کند که خداوند آن حضرت را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی برد تا آیاتی از عظمت خود را به او نشان دهد. (41) در آیه ای دیگر تصریح شده است که آن آیات، حقایقی عظیم و بزرگ بوده است: ( لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى)؛ (42) او پاره ای از آیات و نشانه های بزرگ پروردگارش را دید. قرآن کریم در سوره مبارکه نجم نیز از مشاهده حقایق عظیم و متعالی جهان توسط پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله خبر داده است. (43) ظاهر برخی از این آیات (44) و تصریح برخی از این روایات (45) نشان می دهد که معراج دو بار رخ داده است و خداوند در این دو بار، به آن حضرت حقایق پنهان و عظیم جهان مانند آسمان های هفتگانه، بهشت و جهنم، عرش و سدرة المنتهی را نشان داده است و آن حضرت با برخی انبیاء، فرشتگان و مردم سخن گفته است. (46) بنابراین علم به ملکوت آسمان ها و زمین، دانشی شریف است که از دید عموم مردم پنهان بوده و برخی از پیامبران خداوند به آن آگاه شده اند.
1-9- علم به اسماء و صفات خداوند متعال
علم به اسماء و صفات الهی، یکی دیگر از دانش های ارزشمند است که به برخی از برگزیدگان خداوند عطا شده است. خداوند در چند آیه سوره بقره، از حادثه مهم آفرینش حضرت آدم علیه السلام سخن می گوید. (47) خداوند متعال پیش از آفرینش حضرت آدم علیه السلام موضوع آفرینش او را به عنوان جانشین خود در زمین با فرشتگان در میان گذاشت. فرشتگان از خلقت چنین موجودی تعجب کردند؛ زیرا معتقد بودند که با وجود آنان نیازی به وجود موجودی نیست که در زمین فساد کرده و خونریزی به پا می کند. خداوند متعال به آنان فرمود که حقایقی را می داند که آنان نمی دانند.خداوند سبحان، حضرت آدم علیه السلام را آفرید. سپس به او « علم الأسماء» را به طور کامل آموخت: ( وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ) مسمای آن اسماء را بر فرشتگان عرضه کرد و از آنان خواست که از نام هایشان خبر دهند. فرشتگان اظهار عجز کردند. خداوند متعال از آدم علیه السلام خواست که از اسامی آنان به فرشتگان خبر دهد و او فرشتگان را از نام های آنان آگاه ساخت. پیداست که آگاهی از آن نام ها بسیار مهم بوده است. از گفت و گوهای آمده در آیات یاد شده می توان این گونه استنباط کرد که در حقیقت دلیل و توجیه خلقت حضرت آدم علیه السلام به عنوان خلیفه خداوند در زمین به جای فرشتگان، فرا گرفتن علم الاسماء بوده است؛ زیرا خداوند در مقابل سؤال فرشتگان از دلیل خلقت آدم به عنوان خلیفه اش در زمین، علم او به أسماء را به رخ فرشتگان کشید و آنان نیز پس از آگاهی از این توانایی و مقام، قانع شدند و به دستور خداوند بر حضرت آدم سجده کردند. (48)
تفاسیر متعددی در توجیه « علم الأسماء» ارائه شده است. تفسیری که به نظر می رسد با شواهد موجود در این آیات، هماهنگی بیشتر دارد و دقیق تر آن است که علم الأسماء، علم به اسماء حسنای خداوند است؛ زیرا اسماء حسنای الهی، حقایقی متعالی و منشأ تمام کمالات جهان می باشند. تمام کمالات جهان از خداوند متعال و اسماء و صفات کمالی او سرچشمه می گیرند. این اسماء به طور تکوینی بر مسمای خود یعنی ذات خداوند دلالت می کنند و شناخت حضوری آن ها ملاک فضیلت و سبقت در شناخت آنان، معیار برتری و خلافت است. چنین دانشی توجیه کننده خلافت حضرت آدم علیه السلام است؛ زیرا جانشین خداوند، باید نزدیک ترین فرد به خداوند و شبیه ترین فرد به جهت توانایی ها و کمالات باشد. فراگیری حضوری اسماء حسنای الهی بود که به حضرت آدم علیه السلام توان و لیاقت جانشینی خداوند را عطا کرد. این اسماء و صفات، از مصادیق غیب آسمان ها و زمین به شمار می آیند؛ زیرا شناخت کامل اسماء و صفات خداوند برای اکثر افراد و حتی فرشتگان میسر نیست. شاهد دیگر آن که در قرآن کریم واژه « الأسماء» در چهار آیه آمده است که در تمام موارد، به نام های نیکوتر خداوند یعنی اسماء حسنی اختصاص یافته است. (49)
شناخت امور جهان مادی مانند کوه ها، دره ها، درختان و ... اگر چه برای زندگی انسان در دنیا مفید است؛ اما به تنهایی فضیلتی نیست که معیار و ملاک برتری حضرت آدم علیه السلام بر فرشتگان باشد و خداوند به وسیله آن بر حضرت آدم علیه السلام منت گذشته و شایستگی او را برای خلافتش در زمین اثبات کند. (50) افزون بر آن، فرشتگان مقرب نیازی ندارند که از الفاظ و عبارات عالم ماده آگاه باشند؛ آنان بدون این الفاظ از انگیزه ها، گفتار و کردار بشر آگاه می شوند. (51) مأموریت های الهی را در عالم ماده انجام می دهند (52) و تدبیر کننده جهان مادی هستند. (53) بنابراین از این گونه علوم در صورت نیاز آگاه بوده و در نتیجه نمی توان علم الاسماء را به این دانش ها تفسیر کرد. مراد از این اسماء، صرف دست یابی به لوح محفوظ یا سرچشمه های علوم هستی نیز نمی تواند باشد؛ (54) زیرا اگر چه تمام حقایق در لوح محفوظ موجود است؛ (55) اما این علم به تنهایی، برتری انسان بر فرشتگان و مسجود فرشتگان شدن حضرت آدم علیه السلام را توجیه نمی کند. به هر حال علم الاسماء، یکی دیگر از مصادیق علوم ویژه و پنهانی است که خداوند به حضرت آدم علیه السلام آموخت.
بررسی و نتیجه گیری
بنابراین از مجموع نکات پیشین به دست می آید که خداوند به پیامبرانش علومی ویژه عطا کرده است که محدودیت دانش های عادی بشری را ندارد. این علوم می تواند خبرهایی از گذشته یا آینده، باطن افراد، ملکوت آسمان ها و زمین، تأویل رؤیا، زبانی خاص، صنعت یا دانشی طبیعی یا حقایق متعالی معنوی مانند اسماء و صفات الهی باشد. موارد یاد شده مصادیقی از علوم ویژه است که نشان می دهد پیامبران الهی می توانند به اذن خداوند از تمام حوزه های امور مادی و معنوی آگاه شوند.ناگفته نماند این گونه نیست که آگاهی پیامبران از این امور مطلق و بدون ضابطه باشد. (56) علوم و توانمندی های پیامبران تابع وحی و لطف الهی بوده است. خود آنان نیز تأکید می کردند که از نزد خود، توان ارائه معجزه یا بیان حکمی را ندارند. (57) این که پیامبری مانند حضرت سلیمان علیه السلام از زبان حیوانات آگاه شده و به پیامبری مانند حضرت ابراهیم علیه السلام، ملکوت آسمان ها و زمین نشان داده شده است، در همین راستا قابل توجیه است.
خالی از لطف نیست اگر بدانیم که حتی سن کودکی مانعی برای برخورداری از علوم ویژه الهی نیست. چنان که قرآن کریم به صراحت از عطا شدن علم و حکمت به حضرت یحیی علیه السلام (58) و حضرت عیسی علیه السلام (59) در کودکی آنان سخن گفته است.
پی نوشت ها :
1. انعام/ 124.
2. جن/ 26-28.
3. جن / 27.
4. حج/ 52.
5. نساء/ 113؛ توبه/ 48.
6. بقره/ 53 و 185؛ انبیاء: 48.
7. ص/ 20؛ مریم/12؛ یوسف/22؛ انبیاء/74 و 79؛ شعراء/21 و 83؛ قصص/14؛ آل عمران/79؛ انعام/89؛ جاثیه/16. در تفسیر «حکم»، میان مفسران اختلافاتی وجود دارد و آن را به سخنی که فصل الخطاب است، حکمت، امری قاطع و یقینی، داوری و ... تفسیر کرده اند. ( ر.ک: طبرسی، مجمع البیان، 339/5؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 118/11؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 360/9؛ جعفری، کوثر، 361/5؛ جمعی از مترجمان، تفسیر هدایت، 148/5؛ قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، 106/5؛ مصطفوی، تفسیرروشن، 369/11.
8. نحل/89؛ انعام/154؛ اعراف/ 145.
9. اعراف/69 و 74.
10. روم/2-3.
11. انبیاء/ 105.
12. طبرسی، مجمع البیان، ج6، ص745؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 509/12؛ صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج 145/18؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، ج 316/10؛ قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ج 249/6؛ شیر، تفسیر القرآن الکریم ( شبر)، ص 269؛ ثقفی تهرانی، تفسیر روان جاوید، ج 439/3؛ رازی، مفاتیح الغیب، ج 482/21؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 16/11؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 179/15؛ آلوسی، روح المعانی، ج 301/8؛ حقی بروسوی، روح البیان، ج 267/5 و....
13. عیاشی، تفسیر، 334/2؛ فیض کاشانی، صافی، 250/3-251 ( مرحوم فیض روایات در این مورد را مستفیض می شمرد)؛ بحرانی، برهان، 645/3؛ عروسی، نورالثقلین، 271/3؛ کلینی، کافی، ج 260/1؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص 229؛ ابن بابویه، امالی، ص 323؛ فرات کوفی، تفسیر، ص 54؛ قمی، تفسیر، 38/2.
14. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 746/6؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 510/12؛ رازی، مفاتیح الغیب، 481/21؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، 16/11؛ زحیلی، تفسیر الوسیط، 551/8.
15. ابن بابویه، علل الشرایع، 59/1؛ حلی، سعد السعود، ص 162؛ فیض کاشانی، صافی، 251/3؛ بحرانی، برهان، 645/3؛ عروسی، نورالثقلین، 276/3؛ طبرسی، مجمع البیان، 741/6؛ طباطبایی، المیزان، 339/13؛ فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، 363/14.
16. کهف/ 65.
17. بسیاری از مفسران نیز این علم را از سنخ علوم اعطایی و غیر کسبی دانسته اند ( مثلاً ر.ک: طباطبایی، المیزان، 341/13؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 486/12؛ صادقی، تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، 146/18؛ رازی، مفاتیح الغیب، 483/21؛ زمخشری، کشاف، 733/2).
18. نمل/ 16.
19. نمل/ 20-22.
20. نمل/ 18-19.
21. سبأ/ 12-13.
22. نمل/ 39.
23. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 435/15؛ ثقفی، تفسیر روان جاوید، 142/4؛ صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، 168/22.
24. هود/ 37.
25. انبیاء/ 80.
26. سبأ/ 10.
27. ص/ 34-38.
28. نمل/ 17.
29. سبأ/ 12.
30. یوسف/ 55.
31. یوسف/ 21.
32. مثلاً ر.ک: آیات آخر سوره های منافقون و توبه.
33. توبه/ 64.
34. انعام/ 75.
35. فراهیدی، کتاب العین، 380/5؛ ابن منظور، لسان العرب، 492/10؛ و...
36. زبیدی، همان، 648.
37. طبرسی، مجمع البیان، 498/4؛ صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، 99/10؛ فیض کاشانی، الأصفی فی تفسیر القرآن، 329/1؛ رازی، مفاتیح الغیب، 35/13؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، 23/7.
38. صفار قمی، بصائر الدرجات، 106؛ عیاشی، تفسیر، 363/1؛ عروسی، نورالثقلین، 731/1؛ بحرانی، برهان، 432/2.
39. سجده/12؛ همچنین ر.ک: صافات/6 و ملک/5. بسیاری از مفسران نیز همین برداشت را از این آیات داشته اند ( طباطبایی، المیزان، 123/17؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 16/19؛ صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، 124/25.
40. اعراف/ 185.
41. أسراء/ 1.
42. نجم/18 و ر.ک: طه/ 23.
43. نجم/ 3-18.
44. نجم/ 13.
45. ر.ک: کلینی، کافی، 442/1.
46. ر.ک: طباطبایی، المیزان، 27/13؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 497/22.
47. بقره/ 30-33.
48. بقره/ 34.
49. اعراف/ 180؛ همچنین ر.ک أسراء/ 110؛ طه/8 و حشر24.
50. برخی تفاسیر، « علم الاسماء» را شناخت نام های اشیای مادی تعریف کرده اند ( ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 176/1؛ تفسیر الکاشف، 79/1؛ مصطفوی، تفسیر روشن، 167/1؛ فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، 217/1؛ جعفری، کوثر، 123/1).
51. آیاتی که از نگارش اعمال پنهان و آشکار انسان ها توسط فرشتگان الهی خبر می دهند، بر مطلب یاد شده دلالت دارند ( مثلاً ر.ک: زخرف/80؛ یونس/21؛ ق/18؛ کهف/49؛ رعد/10-11).
52. مانند مأموریت های فرشتگان در داستان ملاقات با حضرت ابراهیم و ساره علیهم السلام به عنوان مهمان، ملاقات با حضرت لوط علیه السلام و قوم او، ملاقات با حضرت مریم علیها السلام و بشارت دادن به او به باردار شدن به حضرت عیسی علیه السلام، داستان هاروت و ماروت و...
53. نازعات/ 5. بیشتر مفسران مقصود از « مدبران جهان» را فرشتگان معرفی کرده اند. ( طبرسی، مجمع البیان، 652/10؛ طباطبایی، المیزان، 180/20؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 76/26؛ صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، 69/30؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، 3397/10؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، 194/20؛ رازی، مفاتیح الغیب، 29/31.
54. در برخی از تفاسیر، « علم الأسماء» به حقایق کلی هستی تفسیر شده است ( طباطبایی، المیزان، 116/1-118).
55. حدید/ 22؛ انعام/ 59.
56. بقره/ 255؛ همچنین ر.ک: احقاف/9؛ اعراف/188؛ یونس/16؛ انعام/50؛ هود/31؛ ابراهیم/11؛ الملک/26؛ جن/26-27.
57. یونس/15؛ همچنین ر.ک: یونس/16؛ انعام/50؛ اعراف/188 و 203؛ احقاف/9؛ ص/70؛ هود/33؛ ابراهیم/11.
58. مریم/ 12.
59. مریم/ 30-31.
فصلنامه تخصصی امامت پژوهی سال دوم تابستان 91
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}